"تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی

برای همین است

گاهی ماهی‌های مرده در خود پیدا می‌کنم


بازگشتن‌ات، 

جوانی اَست

بازنمی‌گردد


تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی

و آن انتها هنوز

بر سینه‌ی جهان سوراخ است


چرا نمی‌تواند برف؟


چرا نمی‌تواند برف

بر گذشته ببارد؟

چرا نمی‌تواند برف

این خیابان را ورق بزند؟


چرا 

چطور 

چگونه سفر کنم

تو مرده‌ای

و فاصله‌ات از تمام شهرها یکی‌ست


ماهی‌ها به سطح آب آمده‌اند

عید به سطح آب آمده است

عمق به سطح آب آمده است

و تنهایی‌ام

در آب حل نمی‌شود


تو مرده‌ای

و مرگت کوهی‌ست

که هر چه بر آن خاک می‌ریزم

بزرگتر می‌شود"   گروس عبدالملکیان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش و رهن و اجاره دل گویه سیاره سیاه | Black Planet مرکز آموزش فنی و حرفه ای دو منظوره شهید باهنر آبیک دنیای دانلود بازی و برنامه سایت رسمی بهداد آئینه بندی Michelle